آخرین جمعه آذر ۹۶
روزهای آخر هفته.....
حسی شبیه ترس
اخر همین هفته
تولد هشتمین نوه ی مامان بزرگ!
ده پلاس خوشمزه!
یه خاطره ی قشنگ....
وقتی مشهد بودیم..... دلم تنگ شده....... همش عاشق جمع کردن پر های کبوترا بودم........
نویسنده :
🌸Shadab🌸
19:18
اولین بافتنی های من
اولین بافتنی های من هستن.برا این کلاهی که بافتم صدتااااااا ذوق کردم.هرکی از دوستام هم میدید عاشقش میشد، ولی اندازه ی نی نی نشد، کوچیک بود کلی دلم سوووووخت.زحمات شبانه روزی ام بر باااااااااااد رفت.فکر نکنم قابل شکافتن و از نو بافتن باشه چون حسابی چفت و بست شده....... کلی عکس خوشگل گرفتیم با من و نی نی و شال و کلاهش که شبیه کلاه بوقی شده بود، اونم همش پاک شد از گوشیم نمی دونم چرا و چجوری ولی پاک شد دیگه و همچین اتفاقی برای اولین بار بود که در عمر پر برکت گوشی قشنگم رخ میداد و حالا این منم الهه ی شانس! چند روز پیش بازم رفتیم همون پاساژ کاموا فروش ها،دیگه واقعا همه رنگی رنگی ها رو دوست داشتم ، دو کلاف دیگه هم خریدم.....
نویسنده :
🌸Shadab🌸
19:09